هوای آلوده چطور بر روان انسان اثر می گذارد؟
سموم عصبی مواد شیمیایی هستند که میتوانند به مرور عوارض جانبی نامطلوبی در سیستم عصبی افراد ایجاد کنند. این سموم عصبی انواع مختلفی دارند، از جمله مواد شیمیایی صنعتی، آفت کش ها، حلال های آلی و داروها. تخمین زده شده است که حدود ۳۰ درصد از مواد شیمیایی مورد استفاده تجاری دارای اثرات عصبی هستند و در دراز مدت به سیستم عصبی انسانها آسیبهای جدی وارد میکند.
سموم عصبی بر فرآیندهای فیزیولوژیکی مختلف از جمله رشد و مهاجرت سلولی تأثیر منفی می گذارد و بیشترین تأثیر آنها بر رشد مغز نوزادان و کودکان است. برخی از اختلالات مغزی مرتبط با قرار گرفتن در معرض سموم عصبی شامل اختلالات رشد ذهنی و شناختی، اختلال بیش فعالی و اختلالات طیف اوتیسم میشود.
آلاینده های ناشی از احتراق انواع سوخت و انتشار آن ها در هوا، ذرات ریز مختلفی را در ایجاد می کنند. ذرات معلق (PM) منتشر شده از وسایل نقلیه، نیروگاههای صنعتی، نیروگاهها و سیستمهای تهویه مطبوع مسکونی در داخل و خارج خانه باقی می مانند و به عنوان سموم عصبی عمل می کنند. چنین آلایندههای هوا معمولا موجب التهاباتی در مغز و سیستم عصبی میشوند که در نهایت و با گذشت زمان منجر به تولید رادیکالهای آزاد و متعاقب آن آسیب بافتی و تخریب عصبی میشود.
فلزات سنگین مانند آرسنیک، کادمیوم، سرب و جیوه که معمولا از مهمترین آلاینده های هوا هستند و از این طریق به منابع غذایی، آبی و سایر محصولات انتقال می یابند و می توانند وارد بدن افراد شوند، بسیار سمی هستند و قادر به ایجاد اختلالات تنفسی، گوارشی و عصبی میگردند. تحقیقات نشان می دهد اختلالات گوارشی خود می توانند معلول و یا گاهی علت اختلالات عصبی باشند. همه این اختلالات بر روان افراد تاثیرگذار هستند.
آلودگی هوا در اثر ترکیب ذرات جامد و مایع از جمله ازن، دی اکسید گوگرد، مونوکسید کربن، اکسیدهای نیتروژن، هیدروکربن های آروماتیک چند حلقه ای و فلزات سنگین ایجاد می شود. این آلاینده ها در مجموع PM در نظر گرفته می شوند که به دلیل شهرنشینی و صنعتی شدن به طور تصاعدی در محیط افزایش می یابند.
PM با قطر ۲.۵ میکرومولار (PM2.5) تاثیر عمده ای بر مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا در سراسر جهان دارد. حدود ۴.۲ میلیون مرگ زودرس در سراسر جهان به دلیل آلودگی هوا رخ می دهد که سرطان عامل اصلی آن است. به همین دلیل، PM یک سرطان زا در نظر گرفته می شود.
مطالعات انجام شده با استفاده از مدل های حیوانی نشان می دهد که قرار گرفتن در معرض PM در دوران بارداری و ۴-۷ روز پس از تولد می تواند منجر به مسمومیت عصبی رشدی، از جمله اختلال حرکتی و شناختی، مشکلات حافظه و یادگیری، و اختلالات عصبی روانی شود. اثرات عصبی مشابهی به دنبال قرار گرفتن در معرض دود اگزوز موتور دیزل مشاهده شده است.
آلاینده های هوا از طریق استنشاق یا بلع وارد بدن می شوند. PM2.5 می تواند به راحتی به دستگاه تنفسی منتقل شود و باعث اختلالات تنفسی شود. همچنین می تواند از ریه ها به خون منتقل شود و از طریق سیستم گردش خون به هر عضوی در بدن برسد.
PM2.5 از طریق اپیتلیوم بویایی و پیاز بویایی وارد مغز می شود. پس از ورود، التهاب عصبی و به دنبال آن تولید رادیکال های آزاد، آسیب پروتئین اکسیداتیو، تجمع توده های پروتئین غیر طبیعی و القای تخریب عصبی را ایجاد می کند. بیماری آلزایمر و بیماری پارکینسون دو نوع شایع از بیماری های عصبی مرتبط با قرار گرفتن در معرض سموم عصبی هستند.
مرگ سلول های عصبی یکی دیگر از علل بالقوه بیماری های عصبی است. در این زمینه، شواهد نشان داده است که قرار گرفتن در معرض PM2.5 باعث آسیب میتوکندری و مرگ سلول های عصبی می شود.
کودکان بیشتر در معرض مسمومیت عصبی ناشی از آلاینده ها هستند، زیرا نسبت به بزرگسالان آب و هوای بیشتری را در واحد اندازه بدن جذب می کنند. علاوه بر التهاب عصبی، قرار گرفتن در معرض آلاینده های هوا باعث التهاب در سیستم تنفسی و دستگاه گوارش می شود. قرار گرفتن در معرض PM2.5 با بیماری های مختلفی از جمله سندرم روده التهابی و سرطان مرتبط است. همچنین مشاهده شده است که کودکانی که در کلان شهرها زندگی می کنند به دلیل قرار گرفتن بیش از حد در معرض سموم عصبی، در بزرگسالی نسبت به همسالان خود بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری آلزایمر و پارکینسون هستند.
کودکان در مناطق صنعتی شهری بیشتر مستعد ابتلا به اختلالات شناختی و اختلالات طیف اوتیسم هستند. قرار گرفتن در معرض سموم عصبی به طور قابل توجهی بر حافظه و مهارتهای کلامی و غیرکلامی کودکان مدرسهای تأثیر میگذارد. به ویژه اگر در دوران جنینی کودک، مادر در معرض آلایند های مرتبط با ترافیک و سایر سموم عصبی قرار گرفته باشد، خطر ابتلا به اختلالات طیف اوتیسم افزایش مییابد. همچنین برخی تحقیقات نشان می دهند حضور در محیطی با آلودگی هوای زیاد در دوران جنینی، سبب بروز علایم اضطراب و افسردگی در کودکی می شود.
اثر آلودگی هوا بر افسردگی
اثر آلودگی هوا بر افسردگی در برخی کشورها ارزیابی شده و نتایج متناقضی داشته است. هرچند در مطالعات موردی اغلب نشان داده شده که وجود خلق افسرده در ارتباط با آلودگی هواست، در بررسی همهگیرشناسی، نتایج کشورها یکدست نبوده است. به طور مثال، در یک مطالعه بزرگ روی یک جمعیت هفتاد هزار نفره، در هلند ارتباط خلق افسرده مردم با آلودگی هوا نشان داده شد، در حالی که این ارتباط در نروژ وجود نداشت. در واقع عوامل مختلفی در بروز افسردگی به دلیل حضور در مناطق آلوده دخیل است و شروطی از قبیل غلظت بالای آلایندهها و احتمالاً مدت طولانی مواجهه با هوای آلوده اهمیت زیادی دارد. لازم به ذکر است که در این پژوهشها بیشتر بر علامت «افسردگی» تکیه بوده و نه «اختلال یا بیماری افسردگی». بنابراین آنچه در این مورد تا کنون میدانیم عمدتاً ارتباط آلودگی هوا با کاهش سطح سلامت روان است و نه الزاماً علیت آن در افزایش شیوع بیماریهای روانی. هرچند بر پایه یک استنتاج منطقی میتوان نتیجه گرفت که اثر آلودگی هوا در کاستن از سطح سلامت روان افراد جامعه و افزودن بر تنشها و نارضایتیهای آنان میتواند به افزایش شیوع بیماریهای مذکور بینجامد و از سوی دیگر، ممکن است به تشدید علایم یا عود اختلال روانپزشکی در افرادی که از پیش به آن مبتلا بودهاند منجر گردد. به هر حال، دستکم در یک مطالعه در کره جنوبی، آلودگی هوا به عنوان یک عامل خطر بروز اختلال افسردگی منجر به مراجعه به اورژانس، در افراد مبتلا به بیماری قلبی-عروقی، دیابت و آسم شناسایی شده است. البته هرگونه نتیجهگیری از این دست نیاز به پژوهشهای بیشتری دارد.
این روزها همه مردم استرس و اضطراب زیادی را تحمل می کنند. اما این فقط بزرگترها نیستند که اضطراب را تجربه می کنند، بلکه کودکان نیز گرفتار آن هستند. اضطراب واکنش روان ماست در مواجهه با شرایط ناآشنا و پیشبینی ناپذیر. این موضوع به خودی خود چیز بدی نیست، حتی میتوان گفت این که کودک […]
تفکر به عنوان یکی از باارزش ترین مهارت های مورد نیاز هر انسانی باید از سنین ابتدایی آموزش داده شود. تفکر با طرح سوال آغاز شده و به شناخت منتهی می گردد. برای این که بتوانیم تفکرمان را مدیریت کنیم لازم است ابتدا بتوانیم سؤالات خودمان را طرح و سپس آن ها را دسته بندی و سازماندهی کنیم. از طرفی توجه به ابعاد غیرواقعی انسانی مثل فکر کردن باعث می شود تا تصویرمان نسبت به خودمان تغییر کند و این تغییر در نگرش و بینش، در برنامه ریزی ها و تصمیم های مختلف زندگیمان تاثیرگذار است.