آرشیو مطالب

کد داستان: ۱ با سلام دخترم وارد سن نوجوانی شده بود و تغبیراتی در ظاهر و رفتارش پیدا شده بود و یک روز برای نخستین بار با پرخاشگری در برابر من و پدرش ایستاد و ما را شوکه کرد. پدرش که خواست با تندی برخورد کند با مخالفت من مواجه شد و به او یادآوری […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۲ با سلام اوقات به کام در زمانی که فرزندم به تکلیف رسیده بود اوایل اصلاً زیر بار نماز خواندن نمی رفت و در این زمینه باهم اختلاف داشتیم تا اینکه به این نتیجه رسیدم که با توکل به خدا و صبر و حوصله و بدون نصیحت های مکرر و پافشاری و چکشی […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۳ با سلام در ابتدای نوجوانی فرزندم با او در زمینه رعایت حجاب اختلاف نظر داشتیم. اعتقاد او به این گونه بود که اصلاً به رعایت حجاب اعتقادی نداشت و من با درایت و صبر سعی می کردم به صورت عملی نه با صحبت و نصیحت کردن اهمیت این موضوع را به او […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۴ به نام خدایی که همین نزدیکی است با سلام الهام و راحله نوجوان بودند و به تازگی موجی از رفتارها و دگرگونیهای مختص سن نوجوانی به چشم مادرشان پررنگ شده بود. آنها مشغول درس خواندن بودند اما با به دنیا آمدن دوقلوها اتفاق تازه ای در زندگی آنها رخ داده بود و […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۵ با سلام من مادری ۴۱ ساله هستم و در خانواده ای مذهبی بزرگ شده ام. از همان ابتدا علاقه داشتم فرزندم مقید به نماز و مسائل مذهبی باشد. در ابتدا نمی دانستم با چه روشی او را به این امر ترغیب کنم بطور مثال وقتی او نوجوانی ۱۰ ساله بودبه نماز خواندنش […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۶ با سلام پسر ۱۳ ساله من بطور مداوم هنگام بازی یا زمان های دیگر با همسالانش دچار تنش و درگیری می شد و پرخاشگری داشت. ناگفته نماند که در خانه هم با او بسیار مشکل داشتیم و واقعاً احساس می کردیم محیط خانه برای تخلیه انرژی او بسیار ناکافی است. کم کم […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان :۷ با سلام عرفان به تازگی وارد سن ۱۶ سالگی شده است. از کودکی بسیار علاقمند به جمع های دوستانه و شلوغ بود و بطو کلی چون ما خانواده ای کم جمعیت هستیم همیشه گله و شکایت داشت که چرا من همبازی و برادر ندارم. ما در کل دو فرزند داریم. عرفان و […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۸ با سلام دختری ۱۴ ساله دارم. مدتی بود آرام و قرار نداشت. در خودش فرو رفته بود و با کسی صحبت نمی کرد. رفتارهایش برایمان بسیار مشکوک شده بود و هر چه می گذشت من و پدرش نسبت به عملکرد او حساس تر می شدیم. پدرش ناراحت بود و انتظار نداشت که […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۹ با سلام نوجوان ۱۵ ساله من حاضر نبود به خواسته من و مادرش رفتار کند. صحبتهایمان قالباً به مشاجره منتهی می شد و صداها بالا می رفت و می گفت شما نمی توانید مانع کار من شوید. از او خواستم در مورد کاری که می خواهد بکند بیشتر فکر کند و حتی […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۱۰ با سلام و خداقوت دخترنوجوانم بسیارکمرو بود حتی در ارتباط با معلمانش نیز از من کمک می خواست که مثلا پیام بفرستم یا به مدرسه تلفن بزنم. بعد از این که با او در این مورد صحبت کردم برای مقابله با این کمرویی خواستم که مثلا به ۱۱۸ زنگ بزند و شماره […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۱۱ با سلام پسری ۱۷ ساله دارم که از پارسال شروع کرده بود فقط و فقط آهنگ های رپ گوش می کرد. با خودم گفتم باید فکری بکنم. این را هم می دانستم چون در دوران بلوغ است اگر زیاد گوشزد کنم نتیجه ی عکس خواهد داد. یک روز کنارش نشستم و گفتم […]

اطلاعات بیشتر

کد داستان: ۱۲ با سلام دختر ۱۴ ساله من زیاد فیلم خارجی دانلود می کرد و می دید البته محدودیتهایی برای این فیلمها در نظر گرفته بودم که خدا را شکر رعایت می کرد اما زیاد وقتش را می گرفت و فکرش را مشغول می کرد. راهکار من در این مورد اینگونه بود که خودم […]

اطلاعات بیشتر