۴۵۱۵۴
چیزی که من را خیلی آزار می دهد این است که رفتار ظاهری پدر و مادرم با آن چیزی که در باطن شان می گذرد خیلی متفاوت است. مثلاً اگر یکی از اقواممان به موفقیتی نرسد، به جای اینکه پدر و مادرم ناراحت شوند، خوشحال می شوند. علت این کار چیست؟ اینکه از خوشحالی دیگران خوشحال نمی شویم؟ چرا باید در جامعه اینطور باشد؟ احساس می کنم پدر و مادرم خیلی در رقابت هستند. در زمان کنکور من می گفتند درست را بخوان تا دشمن به شاد نشویم. چرا این تفکر شکل گرفته است؟ راه درمان آن چیست؟ چطور می توانم نظر و تفکر پدر و مادرم را تغییر دهم؟
پاســخ
فقط اعضای سایت میتوانند برای پرسش ها پاسخ ارسال کنند. اگر قبلا ثبت نام کرده اید ورود را بزنید و در غیر این صورت در سایت ثبت نام کنید.
دوست گرامی،
حساسیت شما نسبت به مسئله تظاهر و دورنگی و حس بدی که نسبت به آن دارید نشانه سلامت روانی شماست و نشانگر این است که خوشبختانه حس نوع دوستی و انسانیت در شما زنده بوده و این مسئله قابل تحسین است. با این حال باید گفت متأسفانه گاهی وقت ها برخی مسائل در جامعه رایج شده و به اصطلاح اپیدمی می شوند. این مسائل جزء بیماری های فرهنگی یک جامعه هستند و در تمام جوامع کمابیش وجود دارند و مختص جامعه ما نیست. بیماری های فرهنگی دلایل بسیاری دارند که در این میان می توان به رشد بسیار سریع تکنولوژی و رقابتی شدن زندگی افراد اشاره کرد. زمانی که زندگی ها رقابتی می شوند افراد مجبور می شوند سرعت خودشان را با دیگران هماهنگ کنند و حتی گاهی از آنها جلو بزنند و در چنین جو رقابت جویانه ای خصومت شکل گرفته و طبیعی است که افراد دیگر نمی توانند موفقیت دیگران را تحمل کنند چون این به معنای عقب افتادن از دیگران و ازدست دادن موقعیت هاست. جدا از مسائل اجتماعی برای این مشکل دلایل شخصی فراوانی وجود دارند، یکی از دلایلی که باعث می شود بعضی افراد نتوانند بابت موفقیت دیگران خوشحال شوند این است که این موفقیت به طور ناخودآگاه برایشان عدم امنیت ایجاد می کند و سبب می شود دچار اضطراب شده و یا احساس عدم کفایت کنند که خود این مسئله ناشی از کمبود اعتماد به نفس در این اشخاص است. چنانچه شما اعتماد به نفس کافی داشته باشید و خود را شخص باکفایتی بدانید از خودتان رضایت درونی دارید به همین دلیل پیشرفت های دیگران خللی در احساس شما نسبت به خودتان و عملکردهایتان ایجاد نمی کند اما چنانچه از درون احساس بی لیاقتی و ناکافی بودن داشته باشید از خودتان رضایت ندارید به همین دلیل احساس می کنید پیشرفت دیگران باعث می شود موقعیت شما کمرنگ تر جلوه کند و دچار احساس عدم شایستگی می شوید و حس بدی نسبت به خودتان پیدا می کنید. اشخاصی که نمی توانند در شادی دیگران و موفقیت آنها سهیم شوند معمولاً از نظر احساسی بسته هستند و معمولاً حتی در مورد موفقیت های خودشان هم نمی توانند چندان احساس خوبی داشته باشند. البته فراموش نکنید که این بیماری خوشبختانه هنوز تمام جامعه را درگیر نکرده و هنوز افراد زیادی را می بینیم که طالب موفقیت دیگران هستند و حتی گاهی از سهم خودشان می گذرند تا دیگران پیشرفت کنند. بیماری های فرهنگی هم مانند سایر بیماری ها قابل درمان هستند با این تفاوت که چون اینگونه مشکلات اجتماعی در طول زمان شکل می گیرند معمولاً مزمن شده و نیازمند زمان نسبتاً طولانی برای بهبود یا اصلاح هستند. درمان بیماری های فرهنگی از طریق آموزش صحیح امکان پذیر است چرا که وقتی افراد به این مسئله واقف شوند که در دنیا فضا و موقعیت برای پیشرفت فراوان است و قرار نیست کسی جای دیگری را بگیرد و اصولاً رقابت ناسالم و اول شدن به قیمت زیر پا گذاشتن دیگران نه تنها ارزش نیست بلکه نوعی ضد ارزش محسوب می شود همین آگاهی موجب اصلاح تفکر نادرست در افراد می شود لیکن اینگونه آموزش ها باید درسطح وسیع و در درازمدت ارائه شوند تا نتیجه مطلوب حاصل شود. در مورد تغییر دادن نظر پدر و مادرتان هم لازم است بدانید که ما تنها می توانیم مسئولیت رفتار خودمان را بپذیریم و رفتارخودمان را تغییر دهیم و اصولاً تغییر دادن رفتار دیگران غیرممکن است چرا که افراد تنها زمانی که قلباً خواهان تغییر باشند رفتارشان عوض می شود. تذکر این مسئله توسط شما به عنوان فرزند ممکن است از طرف والدینتان بی احترامی تعبیر شده و حتی موجب شود آنها در مقابل تغییر شیوه فکر کردن و رفتارشان مقاومت کنند. اما چنانچه بتوانید نظرتان راجع به اینگونه مسائل را به صورت پیام های غیرمستقیم مثلاً از زبان یک جامعه شناس و یا روانشناس بیان کنید احتمالاً این شیوه مؤثرترخواهد بود و مسئله مهمتر این است که شما بتوانید به آنچه باوردارید و به زبان می آورید عمل کنید و مطابق آن رفتار کنید چرا که معمولاً رفتارما از گفته هایمان موثرترند و تأثیر بیشتر و قوی تری روی اطرافیانمان می گذارند. مخاطب گرامی چنانچه هر یک از ما از خودمان شروع کنیم و منتظر تغییر یافتن اطرافیان یا جامعه نباشیم به تدریج متوجه تأثیر رفتارها و باورهای سالم در جامعه خواهیم شد چرا که جامعه از من و شما تشکیل می شود و چنانچه رفتار ما باعث شکل گیری و رشد بیماری در جامعه شود پس متقابلاً رفتارها و باورهای سالم ما هم در بهبود و حذف بیماری مؤثر خواهد بود. موفق باشید.