۴۵۱۴۸
من در مورد پسرم سوال دارم. من دبیر ریاضی هستم و شوهرم فوق لیسانس اقتصاد و کارمند بانک است. ما یک پسر داریم و خدا نخواست که فرزند دیگری به ما بدهد. ایشان کلاس هفتم است. کلاً از لحاظ استعدادی بسیار مستعد است اما متاسفانه بین من و شوهرم به خاطر پسرم مشکلاتی پیش می آید. چون شوهرم بیشتر دوست دارد به روش سنتی و قدیمی، ایشان بزرگ شود مثل نداشتن سرویس و رفتن به مدارس معمولی اما من چون خودم در وجود او یکسری استعدادها را می بینم دوست دارم بیشترِ تلاشم را برای او انجام دهم. الان بعد از آزمون های متعددی که انجام داد در بیشتر جاها قبول شد و من هم او را در یک مدرسه ی بسیار خوب و معروف ثبت نام کردم. مدرسه ی خوبی است اما تاکنون پسرم نتوانسته برنامه ی درستی برای درسش داشته باشد. از بعدازظهر که به خانه می آید مرتب وقتش را تلف می کند و خیلی علاقه به برنامه های کودک و فیلم های کارتونی دارد. تا ساعت ۷ شب هم می خوابد و بعد اگر او را با زور بلند نکنیم حتی بیشتر هم می خواهد بخوابد. من فکر کردم شاید به این خاطر است که من و پدرش هم خواب بعد از ظهر داریم اما چند مورد نخوابیدم اما دیدم او کاری به ما ندارد. زمانی هم که بلند می شود کسل و خسته است و بعد می رود سراغ درس هایش البته نمراتش در حد ۱۷ و ۱۸ است اما من می دانم که او می تواند بیشتر از این ها نمره بگیرد. در کل دانش آموز خودجوشی نیست و همیشه باید او را هل بدهیم و باید مراقبش باشیم البته اگر از طریق مدرسه برنامه ای گذاشته باشند تا دو نصف شب هم که شده می نشیند و می خواند. ناراحتی ما این است که چرا وقت مطالعه را به شب ها اختصاص می دهد و بهترین زمانش را به بازی و خواب می پردازد.
ما آپارتمان نشین هستیم و ایشان علاقه زیادی به فوتبال دارد و در یکی از اتاق ها بازی می کند. نه تبلت و نه موبایل دارد. البته شوهرم اعتقاد به خریدن این وسائل برای او ندارد. بازی های کامپیوتری هم کم بازی می کند. اصولاً یا خواب است یا بی حال و یا کنار ما می نشیند به حرف زدن و اینگونه وقتش را تلف می کند و تا به حد آخر نرسد شروع به درس خواندن نمی کند. من و شوهرم هم مرتب سر این موضوع درگیری لفظی و مشاجره پیدا می کنیم. تمام همسن های ایشان که در فامیل ما هستند با اینکه از لحاظ مالی بالاترند اما در مدارس دولتی درس می خوانند. بدون سرویس هم مدرسه می روند و ایشان در رفاه زیاد از حد است و شوهرم همین موضوع را مرتب به من می گوید. ما انتظار داریم الان که زمینه برای او فراهم است حداکثر استفاده را ببرد. مثلاً فناوری های جدید مثل برش روی چوب را اهمیت نمی دهد. یا به هیچ وجه حاضر نیست صورتش را با آب و صابون برای رفع یکسری از جوش هایش بشوید. البته پسری نیست که در مد و لباس باشد و هر چه برای او بخریم می پوشد اما ولع زیادی برای خرید برچسب، سی دی و دفترچه های انیمیشن دارد. خیلی کم هم می نشیند و تصویر نقاشی می کشد اما علاقه به رنگ کردن ندارد. این استعداد را هم معلم کلاس سومش کشف کرد و او را تشویق کرد که به این زیبایی می تواند تصاویر را بکشد اما علاقه به رنگ کردن ندارد. دوست دارد دفترهایی بخرد که تصاویر انیمیشنی دارد. اما علاقه به تبلت و این موارد ندارد. شوهرم مرتب می گوید ایشان باید از این مدرسه برداشته شود و به مدرسه ای برود که دولتی باشد. اگر قرار است که یک دیپلم بگیرد در مدرسه ی دولتی این کار را بکند.
متاسفانه پسرم به هیچ عنوان حرف شنوی از ما ندارد و فقط عادت کرده با داد و فریاد و یا با کتک کاری حرف شنوی داشته باشد و گوش می کند. البته خیلی کم مقابل ما می ایستد و پاسخ ما را هم نمی دهد و من می ترسم احساس زدگی برایش ایجاد شود. من دوست دارم از فرصت هایش استفاده کند. من در درس ریاضی خیلی می توانم به او کمک کنم اما به هیچ عنوان نمی آید از من کمک بگیرد. شاید بعضی درس ها مثل زبان را فقط می گوید از من بپرسید. اما احساس نیاز به ما نمی کند و من هم به خاطر شغلی که دارم اصلاً خیلی نمی توانم از لحاظ درسی به او کمک کنم. من دوست داشتم خودش با یک برنامه منظم پیش برود و بی انضباط نباشد. این موضوع من و پدرش را بسیار رنج می دهد. در ضمن پدرش اصرار دارد به محض شنیدن صدای اذان نماز بخواند اما آنقدر می گوید می خوانم و نمی خواند که نمازش قضا می شود و بعد قضایش را به جا می آورد. البته خوب ما مشکلات دیگر هم خودمان خیلی داریم. ما خودمان به دلیل شاغل بودن ارتباط زیادی با کسی نداریم و هفته ای یک روز بعدازظهرها جایی می رویم اما سالی چند بار فامیل را دعوت می کنیم. مسافرت هم می رویم. حالا من می خواستم شما من را راهنمایی کنید که واقعاً سر این مشاجرات لفظی که من و شوهرم سر پسرم داریم چگونه باید برخورد کنم و چطور می توانم پسرم را راهنمایی کنیم؟ من می دانم که پسرم در سن نوجوانی است و هورمون هایش در حال تغییر است ولی متاسفانه اصلاً به تغذیه اش نمی رسد و دنبال فست فود و شیرینی است و لقمه های نان و پنیری که من می گذارم را اصلاً مصرف نمی کند. اگر پول داشته باشد با آن چیپس و پفک می خرد و اگر پول نداشته باشد تا ظهر گرسنه می ماند ولی حاضر نیست میوه و نان و پنیرش را مصرف کند. ممنون.
فقط اعضای سایت میتوانند برای پرسش ها پاسخ ارسال کنند. اگر قبلا ثبت نام کرده اید ورود را بزنید و در غیر این صورت در سایت ثبت نام کنید.
خواهر عزیز
از اینکه به این مرکز اعتماد نموده و پرسش خود را با ما در میان گذاشتید از شما سپاسگزاریم. لازم است خدمتتان عنوان کنیم جهت پاسخگویی به سوالتان آن را به سه بخش دسته بندی نمودیم. بخش اول مربوط است به روابط میان شما و همسرتان و کنش ها و واکنشهایی که بین شما وجود داشته، بخش دوم به شرایط سنی و عملکرد پسرتان و همچنین بازخورد رفتار مناسب شما در مقابل ایشان ارتباط دارد و در نهایت بخش سوم به فضای کلی خانوادگی شما مرتبط است.
در رابطه با بخش اول که مربوط به شما و همسرتان است باید عرض کنیم شما و همسرتان افراد تحصیلکرده ای هستید لذا با توجه به موقعیت و شرایط شغلی و اجتماعی که دارید، دارای تجربیات ارزنده بوده که این قابلتحسین است اما ممکن است در چنین شرایطی بهصورت ناخودآگاه در کمین گاه خطراتی نیز قرار بگیرید. خطر اول اینکه ممکن است شما و همسرتان در رابطه با نحوه تربیت فرزند خود دیدگاههای متفاوتی داشته باشید و این تفاوت دیدگاه منجر به بروز اختلاف میان شما گردد و هر دوی شما احساس کنید که فقط دیدگاه و روش خودتان درست است و تنها باید طبق دستورالعمل شخصیتی تان، فرزند خود را تربیت کنید. بنابراین در این حالت بین شما و همسرتان چیزی جزء اختلاف و درگیری پیش نمیآید و اولین کسی که بابت این موضوع ضربه میخورد پسرتان است، بعد از آن زندگی مشترکتان و درنهایت هر دوی شما متحمل تعارضات سنگینی خواهید شد. متأسفانه این تعارض در بسیاری از خانوادههای تحصیلکرده وجود دارد.
و اما برای اینکه گرفتار این خطر نشوید قبل از هر چیزی لازم است که هر دوی شما از لاک دیدگاههای قطعی نگرِ خود خارج شوید و برای دیدگاه طرف مقابلتان نیز احترام قائل باشید. سعی کنید با همدیگر صحبت نموده و تا زمانی که به هماهنگی لازم در این خصوص نرسیده اید، تا جایی که امکان دارد یک روش و یک دیدگاه را اجرا کنید و ضرورتاً نزد پسرتان از همدیگر حمایت کنید.
خطر دوم این است که در رابطه با پسرتان حالتی سلطهگرانه داشته باشید و احساس استقلال او را که در این شرایط سنی برایش بسیار مهم است، در نظر نگیرید. بنابراین لازم است در هر زمینه به استقلال و علایق فرزندتان توجه نموده و به تدریج با دادن احساس استقلال، زمینه ی مسئولیتپذیری را در او افزایش دهید.
و اما خطر سوم این است که شما و همسرتان دچار افراطگرایی شوید. با توجه به توضیحاتی که عنوان نمودید احتمالاً شما خیلی سختگیرانه برخورد میکنید و در مقابل همسرتان امتیازهای زیادی به پسرتان میدهد. در این حالت باید بگوئیم که افراطگرایی، منجر به شکست میشود. لازم است در این زمینه هر دوی شما به تعادل برسید.
در رابطه با بخش دوم که مربوط به پسرتان است نیز باید عرض کنیم که ایشان به تدریج در حال ورود به دوره ی بسیار حساس نوجوانی است. این دوره، دوره بسیار سختی هم برای شما و هم برای او میباشد. در این دوره ی حساس، همانگونه که خودتان نیز مطلعید ایشان دچار تغییرات جسمی و نوسانات هیجانی میشوند. بخصوص تغییرات هیجانی، ممکن است احساس لجبازی و یک دندگی در او ایجاد کند و شاید بعضی وقتها نیز دچار سردرگمی و بیبرنامگی شود. گاهی هم ممکن است دچار حالت تهاجمی و نافرمانی گردد. بنابراین باید در رابطه با نحوه برخوردتان و نیز روش تربیتی خود نکات زیر را در نظر گیرد و سعی کنید برخلاف نوسانات ایشان، شما با ملایمت و آرامش با او رفتار کنید.
مادر گرامی، برای روانشناسان در دوران نوجوانی مسئله ی مهم، کسب هویت موفق توسط نوجوان است به همین علت لازم است در این دوره به پسرتان کمک کنید تا به هویتی موفق برسد. در این خصوص میتوان با تشویق، ایجاد انگیزه، دادن مسؤولیتها و درگیر نمودن او در مسائل مختلف، زمینه را برای ایجاد هویتی موفق فراهم نمود. همچنین این نکته را به شما خاطر نشان می کنیم که تقویت احساس خودکارآمدی و عزتنفس در کسب هویت موفق در نوجوانان بسیار حائز اهمیت است. بنابراین لازم است در این موقعیت بهجای آنکه بخواهید خواستهها و علایق خود را به ایشان دیکته نمائید سعی کنید بیشتر خود او را درگیر نموده و از او بخواهید که برای خود برنامهریزی کند، خودش به دنبال کارهایش برود و شما بیشتر نقش ناظر را در این زمینه به عهده بگیرید. با گفتن این جمله که “پسرم، من به تو اطمینان دارم که به فکر کارها و برنامههایت هستی” بیشتر سعی کنید خودش را وادار به عمل کنید، همچنین تا جایی که ممکن است دستور مستقیم ندهید و از نصیحتهای زیاد و خستهکننده به او خودداری کنید زیرا نتیجه ای عکس خواهد داشت.
و اما در رابطه با بخش سوم که به فضای کلی خانوادهتان مربوط میشود. با توجه به توضیحات سؤالتان، به نظر می رسد فضای کلی خانواده ی شما از نظر احساس همبستگی، شادی، ارتباطات اجتماعی و تفریحات، در سطح پایینی قرار دارد. بنابراین لازم است احساس همبستگی بین خود و اقوام قابلاعتمادتان را گسترش دهید. سعی کنید بیشتر باهم مراوده داشته باشید و برنامههای متنوعی برای افزایش شادی در فضای خانواده طراحی کنید و حتماً تفریحات سالم را به فضای خانواده ی خود بیاورید. شما می توانید زمان هایی را با همسر و فرزندتان و اگر ممکن بود اقوام قابلاطمینان خود دورهم جمع شده و باهم در رابطه با مسائل مختلف صحبت کنید. با استفاده از این روشها می توانید روابط اجتماعی پسرتان را بالا ببرید و زمینههای مختلفی را فراهم کنید تا ایشان در صحبت ها پیشقدم شده و اظهارنظر نمایند. همچنین خودتان هم تأمل نموده و راهکارهای خلاقانهتری پیدا کنید که پسرتان در ابعاد مختلف زندگی خود رشد کند.
در پایان امیدواریم که با تلاش شما و همسر گرامی تان و نیز لطف و کمک خداوند عزیز فضایی شاد، باانگیزه و سالم برای کل اعضای خانواده فراهم گردد. موفق و سربلند باشید